رمان

دانلود کتاب سیمای زنی در میان جمع اثر هاینریش بل

دانلود رایگان کتاب سیمای زنی در میان جمع از هاینریش بل

دانلود کتاب سیمای زنی در میان جمع از هاینریش بل با لینک مستقیم

در مورد کتاب سیمای زنی در میان جمع بیشتر بدانیم :

«سیمای زنی در میان جمع» برجسته‌ترین از بُل است و آکادمی سوئد زمانی که در سال ۱۹۷۲ (میلادی) جایزه نوبل ادبیات را به او تقدیم کرد،

این رمان را جامع آثار او معرفی کرد.

بل‌‏ در این از هم از جامعه سرمایه‌داری و هم از نظام کمونیستی انتقاد می‌کند.

به همین دلیل کتاب او با حذف بسیاری ‏‎از قسمت‌ها در شوروی به چاپ رسید.

او عملکرد سرمایه داری را مبتنی بر حرص و طمع می‌داند

و نظام کمونیستی را نیز به عدم اجرای دستورات سوسیالیزم متهم می‌کند.

بل‌‏‎ برای شرح زندگینامه لنی – شخصیت اصلی‌‏‎ داستان‌‏‎ – از ۴۸ سالگی او شروع می‌کند

و پس از شرح خصوصیات حال حاضر او سیر بلندی در خاطرات گذشته او دارد.

سپس لحن داستان عوض شده و زندگی او از گذشته به حال و سپس آینده شرح داده می‌شود.

در مورد نویسنده کتاب سیمای زنی در میان جمع بیشتر بدانیم:

هاینریش تئودور بُل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll)‏ (تلفظ آلمانی: [bœl])

(زادهٔ ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ – درگذشتهٔ ۱۶ ژوئیهٔ ۱۹۸۵) نویسندهٔ آلمانی و برندهٔ جایزه نوبل ادبی است.

بیشتر آثار او به جنگ (به‌خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن می‌پردازد.

هاینریش بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد.

در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن هم‌زمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد

و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهه‌های جنگ به سربرد.

با این‌که خانواده‌اش با نازی‌ها و حزب ناسیونال سوسیالیسم مخالف بودند،

او در ابتدا با آن‌ها همدلی داشت. نامه‌هایی که بل از جبههٔ جنگ به دوست دختر و همسر آینده‌اش، آنه ماری می‌نوشت،

به خوبی این مدعا را اثبات می‌کند.

اما پس از زخمی شدن در جبههٔ شرق، دیدگاهش تغییر یافت و به عمق فاجعهٔ جنگ و جنایت رژیم نازی پی برد.

خلاصه ی کتاب

در آن دوردست من زن و پسری باقی گذاشته‌ام

که اگر پسرم از سد هزاران عواملی که می‌تواند موجب مرگش شود گذشته باشد

باید امروز همین سنی را داشته باشد که شما دارید. لارویک من در 44 نوزده سال داشت،

مسلما آن‌ها به سراغش رفتند ولی به کجا فرستادنش؟ بعضی اوقات فکر می‌کنم،

برگردم و در آن‌جا مهم نیست…

از خودم می‌پرسم آیا لاریسای من هنوز زنده است.

لاریسای عزیزی که من در 45، در اولین موقعیتی که به دستم آمد،

وقتی برای کندن محل نصب باتری‌ها به جبهه ارفت رفته بودیم، به او خیانت کردم.

بعد مرا به کارخانه‌ای متعلق به موسسه کروپ در کونیگزبرگ فرستادند.

دوازده ساعت کار در روز و یازده ساعت در شب؛ هر کس هر فرصتی گیرش می‌آمد، حتی در مستراح می‌خوابید.

لطفا برای حمایت از نویسنده و انتشارات و همچنین مترجم کتاب را تهیه کنید.

در صورت درخواست كارگروه تعيين مصاديق محتواي مجرمانه لینک دانلود حذف خواهد شد .

اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا