رمان

دانلود کتاب دختر دایی پروین اثر علی‌محمد افغانی

دانلود رایگان کتاب دختر دایی پروین از علی‌محمد افغانی

دانلود کتاب دختر دایی پروین از علی‌محمد افغانی با لینک مستقیم

در مورد کتاب دختر دایی پروین بیشتر بدانیم :

یه رمان ساده و جذاب که خیلی زیبا تصویری از یک زندگی را به نمایش گذاشته.

همه ی اتفاقات حساب شده هستن و باور پذیر.

آدم از خواندش خسته نمی شه و دوست نداره کتابو زمین بذاره.

آخرش هم بر خلاف خیلی از رمان های دیگه ،‌واقعا خوب تموم میشه.

این داستان سرگذشت پسری است که خود راوی آن است .

او ضمن بیان خاطراتش ، داستان را این گونه آغاز می‌کند :

(( من در کرمانشاه با پدر و مادرم زندگی می‌کردم .

آن‌ها همواره مرا تشویق می‌کردند

ک خوب درس بخوانم تا در آینده فرد مفیدی باشم .

خانه ما بزرگ بود ، طوری که تعدادی از اتاق‌های آن را اجاره داده بودیم .

در مورد نویسنده دختر دایی پروین بیشتر بدانیم:

علی‌محمد افغانی (زادهٔ ۱۱ دی ۱۳۰۳ در کرمانشاه ) از نویسندگان نامدار ایرانی و نویسندهٔ رمان «شوهر آهو خانم» است.

لازم به ذکر است وی از پدر و مادری اصفهانی (تیران اصفهان) ولی در کرمانشاه به دنیا آمد.

متولد ۱۱ دی ماه ۱۳۰۳ در شهر تیران و نویسنده نخستین رمان واقعی به زبان فارسی (شوهر آهو خانم) است.

پدر علی محمد افغانی، حسینقلی و مادرش صغری اصفهانی بودند، پدر علی محمد در بحبوحه‌ انقلاب مشروطه از اصفهان به کرمانشاه رفت و در آنجا ماندگار ‌شد.

ورود ناگهانی علی محمد افغانی درابتدای دهه ۱۳۴۰ به صحنه ادبیات داستانی ایران، با رمان هزار برگی شوهر آهو خانم یک حادثه بود.

تا آن هنگام، دراین صحنه نامی از او نبود، گرچه زندانیان سیاسی پس از کودتا یا آن‌ها که اخبار کوتاه محاکمات نظامی پس از کودتا را دنبال کرده بودند، شاید هنوز نام او را بخاطر داشتند.

هر صفحه رمانی که نوشته بود، برگی بود از زندگی واقعی مردم کوچه و بازار به معنای توده مردم، و این یک رویداد مهم ادبی بود.

خلاصه ی کتاب

مگر نه اینکه کودکان و نوجوانان بیش از هر کس تحت تأثیر اعمال و رفتار یا اخلاق و آداب بزرگسالان قرار میگیرند و از آنا تقلید میکنند ؟

کرمانشاه که شهر پهلوانان بود ما نیز هر کدام برای خود در قلمرو خانه یا محله خد پهلوانانی بودیم .

من با اینکه دوازده سال بیشتر نداشتم

و در کلاس پنجم ابتدائی هنگام دعای صبح و رفتن به کلاس هیچ گاه توی صف از نفرات سوم و چهارم به آخر مانده بالاتر نمی آمدم.

علاوه بر آنکه پهلوان بودم و همسالان نزدیکم داش صدایم می زدند ، دو نوچه هم داشتم که شب ها پیش یا پس از شام خوردن به اطاق ما می آمدندو با هم کشتی میگرفتیم .

می گفتم بیائید تا به شما فن یا به اصطلاح لِم نشان بدهم .

حالا این لِم ها را من از کجا یاد گرفته بودم و چگونه بود

که آنها با شادابی خاص نوچه ها حرفم را باور میکردند این را خدا میداند .

لطفا برای حمایت از نویسنده و انتشارات و همچنین مترجم کتاب را تهیه کنید.

به درخواست كارگروه تعيين مصاديق محتواي مجرمانه لینک دانلود حذف خواهد شد .

اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا