دانلود رمان گیسوی شب pdf از فاطمه شادلو با لینک مستقیم

دانلود رمان گیسوی شب از فاطمه شادلو با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

اهورا نامزدش رو با یه رسوایی بزرگ درست روز عروسیش ترک میکنه، همین که گیسو در تلاشه که خودشو پیدا کنه خواهرش گیتی ناپدید میشه… اتفاقاتی رخ می دن که باعث میشه همه فکر کنن گیتی و اهورا با هم به گیسو خیانت کردن…

خلاصه رمان گیسوی شب

نگاهم به بلندای آسمان شب دوخته شده بود..غرق در تاریکی…سیاهه سیاه بود…!امشب از آنشبهایی بود که دلم میخواست به هر چی سیاهیست لبخند بزنم و نشان بدهم هنوز یادم نرفتهاست چطور مقاومت کنم…هنوز کمرم خم نشده است!هنوز نگذاشتم بار سنگین این غم از پابیندازتم.امشب از آن شبهایی بود که من دلم فقط لبخند میخواست و یک آغوش…یک آغوشگرم که تنم را از این خنکای غم زده محفوظ کند…یک لبخند که بهم ثابت کند هنوز دنیایم.

غمزده ی غمزده نشده است…و من هنوز میتوانم به زندگیم ادامه بدهم….اما آنآغوش…خدایا…چند وقت بود گمش کرده بودم؟؟!! موهای بلندم را که روی صورتم افتاده بودکناری زدم…آهی کشیدم و به گشتن و خیره شدن در سیاهی شب ادامه دادم…چشمم به ستاره کوچیک اما پرنوری که در میان آنهمه سیاهی خیلی خودنمایی می کردافتاد…به نظر می آمد دارد چشمک میزند.نگاهش کردم و او به چشمک زدنش ادامه داد.زهرخندی روی لبم نشست و قلبم تیر کشید…

به کی داری چشمک میزنی ستاره؟به منی که یه بار گول این چشمک های فریبنده روخوردم؟؟نه…خودتو اذیت نکن…دیگه گول نمیخورم..دستی که روی شانه ام قرار گرفت باعث شد نگاهم را از ستاره چشمک زن بگیرم و به صاحبدستی که روی شانه ام بود و فشار آرامی به شانه هایم وارد میکرد چشم بدوزم.با دیدنشلبخندی عمیق روی لبهایم جا خوش کرد.کامل به سمتش چرخیدم و خودم را میان آغوش…