دانلود رمان شکارچی من pdf از sedna_z با لینک مستقیم
دانلود رمان شکارچی من pdf از sedna_z
دانلود رمان شکارچی من از sedna_z با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تیرشلیک شــد…..شکارلبخندی برلبــــ….قطره ای اشک سرخ رنگ گوشه ی چشمش معلق بـــود….بزن تیروبشکاف این سینه را…که آغوش من بسته هرگزمباد…شکاردرون خون خویش میرقصد….شکارچی می گرییدوهم آغوش شکارمیرقصید…همه جالاله رویید… عشق من متولدشد…..
خلاصه رمان شکارچی من
پوزخندی زدمـ:تموم شد؟ دستاشوروچشماش گذاشتـــــــ وهای های گریه کرد ازروی صندلی بلندشدم که ترسیدوتوکنج دیوارمخفی شد….. خم شدم وبهش نگاه کردمـ:ببین دورم زده باشی جوری دورت میزنمـ جوری به خاک سیاه میشونمتــــ که اسممویادت نرهـ… فهمیدی? چشمای گریونشوبهم دوختـــ :بخدامن اینکارونکردمـ… دادزدمـ:چرت وپرت حواله نکنـ…فقط بفهمم فقط آماربگیرمـ توباعثشی خودت دیه بقیشوحدس بزنـ…حالاازجلوی چشمام گمشو
به سختی ایستادودرآخرنگاهی بهم کردکه اخم وحشت ناکی کردمـــ…. وقتی رفتــ ارجمندداخل شد…:سلامـ آقـــــابامن امری داشتید؟ نگاموازپنجره به چشمای تیزوبرنده ارجمنددوختمـــ:این دختره واخراج کنـ… متعجب خواست سوالی بپرسه که گفتمـ:نمیخوام هیچ حرفی بشنومـ فقط اخراجش کن تاحساب کاردستش بیاد…
سری تکون دادورفتـــــــــــ…