دانلود رمان ساز دلم pdf از فاطمه زارعی با لینک مستقیم

دانلود رمان ساز دلم از فاطمه زارعی با فرمت pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

نور مهتابی با خواب توی چشم هام در جدال بود. با صدای دعوای خسرو و مریم فاتحه ی خواب رو خوندم. پتو رو کنار زدم و از جام بلند شدم. رخت خوابم رو جمع کردم و روی رخت خواب های کنار ه*ال گذاشتم..

خلاصه رمان ساز دلم

موهای طلایی رنگم رو شونه کردم. توی آیینه لبخندی به پوست روشن و چشم های طوسی و درشتم زدم. به آشپز خانه رفتم. توس استکان گمر باریک قدیمی چای ریختم. رو به پنجره ایستادم و به حیاط چشم دوختم. خسرو سرش را بین دستاش گرفته بود و کنار حوض نشسته بود. مریم و خسرو عاشق هم دیگه بودند ولی مریم سازش بلد نبود. شاید هم حق داشت.

زندگی توی یه خونه ی کوچک، با چهار همسایه که حیاط و در خروجی اش مشترک بود، سختی خودش رو داشت.در واقع خونه ما طوری بود که انگار چهار خانواده توی یه خونه زندگی می کردن ولی طبقه پایین که کنار خونه مریم و خسرو بود، به تازگی خالی شده بود.مامان در حالی که نفس نفس میزد، وارد خونه شد: نهال، بیا اینا رو از من بگیر، دیگه نفس ندارم.

استکان رو توی سینک انداختم و در حالی که قربون صدقه اش می رفتم به سمتش رفتم. پاکت های خریدش رو ازش گرفتم و به سمت آشپزخونه بردم: فدات بشم الهی! مگه من مردم که شما میری خرید؟! چادرش را درآورد و توی آشپزخونه اومد. در حالی که مدام کابینت هارو باز و بسته میکرد، گفت: واسه زهرا خانم که ترشی درست کردم، حالا کلی مشتری برام پیدا کرده.همه فامیلاشون ترشی رو خوردن و خوششون اومده..