دانلود رمان بکارت آتش

دانلود رمان بکارت آتش از فاطمه افکاری با لینک مستقیم+pdf

خلاصه رمان بکارت آتش

بکارت بخشیدم تمام زندگی ام را بخشیدم به مردی که فقط عطر تنش را میشناختم ! تمام جوانی ام را بخشیدم به مردی که فقط تنش را در تاریکی لمس کردم ! شاهزاده ی باکره ی شب های مردی بودم که تمام ، من بزرگ شده در فاحشه خانه هستی ام را به او بخشیدم . دستی لای موهای نرمش کشیدم آخ کاش میدونستم کدوم دختر بدبختیه که قراره منو تحمل کنه ! ! نرم و لطیف بود ، تنش بوی گل یاس میداد روی سرش پارچه ی سیاه رنگی بود و من نمیدونستم قراره چه کسی رو زن کنم !

دستم نوازش وار روی بدنش حرکت کرد خودنمایی میکردن بین دو  نشونه ی ریز مشکی رنگی بود . . بدن نرمش بین چنگهام اسیر شد که تقلایی کرد ، لبخند ریزی زدم دلم میخواست صورت این بدن سفید و شهوتناک رو ببینم اما این دستور مادربزرگ بود . دست هاش با دستبند به تخت بسته بود .لبخند کجی زدم و شروع کردم …  چندیدن بار دیگه بوسیدم. دستم روی پهلوش لغزید که متوجه شدم یه نشونه ی دیگه دقیقا زیر بند…سمت راست بدنش داره . . پس حساس بود ،… به نوک  زدم که تکونی خورد لامپ رو خاموش کردم لباسم رو دراوردم…