رمان عاشقانه

دانلود رمان آشور pdf از نیلوفر قائمی فر با ینک مستقیم

دانلود رمان آشور pdf از نیلوفر قائمی فر

دانلود رمان آشور pdf از نیلوفر قائمی فر با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

آشور در یک چشم بهم زدن روی هوا من رو گرفت و زیر بغلش زد. کسی تو باغ ویلای شمال ندیدمون… با ترس و هول گفتم: تو رو خدا… تو رو خدا آشور ولم کن… آشور: من گرگم، گرفتمت. باز التماس می کردم که بالاخره منو روی زمین گذاشت و آروم گفت: – نگو گرگ ولت کرده، بدو بدو… من چشم هامو می بندم و تو بدو…

خلاصه رمان آشور

باز شدن در سر همه به سمت در برگشت، نفس توی سینه ام حبس شد، تموم من چشم شد، چشم هایی که می ترسیدن اون رو ببینند، عمه که کنار تختم نشسته بود دستم رو محکم میان دستاش فشرد، از سردی دستش معلوم بود که اونم خیلی مضطرب هست.

سکوتی که توی اتاق بود اعلام می کرد که همه حال منو دارن. هر چقدر توی اتاق ساکت بود، درون من، قلبم چه هوار هواری می زد. در اتاق تا آخر باز شد، کنار در برآمدگی دیوار بود و برای همین سایه اش اول وارد اتاق شد، سایه ای بلند با عرض شونه هایی که تصدیق می کرد خودشه.

زیر لب گفتم:واویلا… واویلا… اومد وارد اتاق شد، چقدر، چقدر از اون چشم ها می ترسم.  چشم های یخی که بی اختیار منو یاد اون کارتون ملکه ی یخی می انداخت که کاراکتر پسر رو تسخیر کرده بود.

اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا