دانلود رمان حوالی تو pdf از هانا با لینک مستقیم

دانلود رمان حوالی تو از هانا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

كيان محتشم مردِ جذابى كه با كينه اى كه به دل داره براى انتقام واردِ بازى اى ميشه و آرا دختر ساده و مظلوم داستان و هم واردِ بازى خطرناكش ميكنه،در اين بازى رازهاى براش برملا ميشه و عاشق ميشه و حالا بايد ديد آرا داستان ما چيكار ميكنه…

خلاصه رمان حوالی تو

برام مهم نيستى كه مرده و زندت فرقى داشته باشه، تو فقط يه پيشكش از سمتِ پدرِ افعيت بودى همين و بس. در ضمن، زنمى و يه بارم دستم بهت خورده؟ اينو بايد تا الان متوجه شده باشى كه تو هيچى نيستى. براى من ….. سرِ آرا بالا مى ايد و با آن چشمانِ اشكى و چانه اى كه از گريه و ضعف ميلرزد به كيان نگاه ميكند و كيان مكث ميكند و حرفش انگار يادش ميرود و حتى نميتواند چشم از چشمانِ اشكى دخترک بگيرد،.

دلش خيلى پر است كه براى كسى كه همين ثانيه هاى پيش تحقيرش كرده بود و با صداى بلندى سرش داد ميزد،در دو دل ميكند: ميدونى چند وقته خواهر و برادرمو نديدم؟ مگه من به جز اونا كيو دارم كه اونارو هم نميزارى ببينم،من چيكار كنم از دستِ تو و بابام؟ ديگر لرزشِ چانه اش و هق هق هاى گريه اش نميگذارد و ادامه نميدهد.

كيان با اخم هايى در هم نگاهش ميكند و به زرى كه نظاره گر است اشاره ميكند تا آب بياورد و با لحنى آرام كه خودش هم متعجب كرده ميگويد:بابات منو داغ كرده. چيكار كنم هان؟ اجازه بدم برى پيشِ خواهر و برادرت؟ نميشه آرا.بزار من برم،هر كارى ميخواى با بابام بكن.كلافه داد ميزند:نه ،نه ،نه.
با عصبانيت و گريه از روى صندلى بلند ميشود و اهميتى هم به ليوانِ آبى كه زرى جلويش ميگذارد نميدهد.