دانلود رمان زن قلب خانه است pdf از میم_سین با لینک مستقیم

دانلود رمان زن قلب خانه است از میم_سین با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

من زیادی قدیمی و چیپ فکر می کردم! مامانم، ولی می گفت: «بچم نجیبه»؛ مامانش می گفت «عروسم اصیله»؛ مینا می گفت «خاک بر سرت اُمُل!»؛ پیمان می گفت «زن نجیب قلب خونه است!»

خلاصه رمان زن قلب خانه است

کنار تخت بالای سر پیمان ایستاده بودم و به قفسه ی سینه ش خیره شده بودم که با ریتم ملایمی بالا و پایین می شد. طاق باز می خوابید و به جز حرکت پرش اِز نبض روی گردنش و بازو وار روِی بسته شدن ملایم پره های بین بلند و کشیدش هیچ حرکتی توی بدنش نبودبرعکس من که روی شکم می خوابیدم و
تا صبح هزار بار پشت و رو می شدم و بدخوابش می کردم . تقصیر من هم نبود بیچاره انگار خوابش سبک بود . اصلا وقت نمی خوابید و فقط شب ها چرت! می زد پتوی اون سمت ، جایی که من میخوابیدم ؛ کمی پایین رفته بود و بالش در مرز سقوط بود.

درست در همون حالتیکه یک ساعت پیش به بهونه ی بچه ها از کنارش بلند شده بودم و پیمان هم با
باز و بسته کردن چشمهاش واکنش نشون داده بود .لبهام رو روی هم چفت کردم و نفسم رو حبس کردم و به بی صداترین شکل ممکن یک قدم به سمت باالی تخت و پاتختی جا به جا شدمشمعدون های برنز روی پاتختی رو با ی لوستر دیوارکوب برنزاتاق خواب ست کرده بودم . برای خریدنشون دو ساعتی با مینا بازار تجریش رو گز کرده بودیم و آخر سر با پاهای ورم کرده ، شمعدون به دست رفته بودیم توی حلیم فروشی و تا خرخره حلیم خورده بودیم.