رمان عاشقانهرمان همخونه ای

دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور با لینک مستقیم

دانلود رمان طلایه pdf از نگاه عدل پرور

دانلود رمان طلایه از نگاه عدل پرور با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان درباره ی دختری است به اسم طلایه با اصلیت اهوازی که ساکن اصفهان است. روزی طلایه که از قضا خانواده ای متدین و مذهبی دارد به تولد دوستش دعوت شده و با کلی خواهش و التماس رضایت مادرش را مبنی بر رفتنش به جشن جلب می کند اما بعد از شرکت در جشن متوجه جو ناسالم آنجا شده و تصمیم به ترک مهمانی میگیرد که وقتی موضوع را با دوستش درمیان می گذارد فریبا مانع از رفتن او شده و او را تا نیمه شب نگه می دارد بالاخره با کلی خواهش فریبا رضایت میدهد طلایه را همراه یکی از پسرها به نام اشکان که او هم حال طبیعی نداشته راهی خانه کند.

خلاصه رمان طلایه

در راه بازگشت اشکان طلایه را به ویلایی در آن
نزدیکی می برد، طلایه که انتظار چنین چیزی را نداشته از شدت ترس بیهوش میشود و وقتی بهوش میاد درد عجیبی در بدن خود حس می کند و خود را داخل ویلا میبیند. از چیزی که ممکن است برایش بوجود آمده باشد به شدت میترسد و از ویلا فرار کرده و به سختی خود را به خانه میرساند.بعد از آن شب او که گمان میکرده حجب و حیای خود را از دست داده از ترس آبرو همه ی خواستگارانش را که همگی شیفته ی زیبایی او می شدند با هزار بهانه رد کرده تا اینکه….

عقربه های پت و پهن ساعت روی طاقچه انگار روی همان ساعت چهار جا خوش کرده بودند. تازه از حمام فارغ شده و آن قدر زیر دوش اشک ریخته بودم که حسابی چشم هایم پف آلود شده بود، ولی این چشم های کشیده یشمی رنگ هیچ مدل قصد زشت شدن نداشت. خودم می دانستم صورت بی نقص وفوق العاده زیبایی دارم، این خصیصه را بار ها و بار ها همه ی دوستانم و کلا هر کسی که می شناختم بهم گوشزد کرده بود ولی متاسفانه این زیبایی در آن سن و سال کم، با من کاری کرده بود که از وجود خودم بیزار شده بودم و هر لحظه آرزوی مرگ می کردم.

از جلوی آیینه ی قدیمی اتاقم که در حاشیه اش خانم های خوش صورت و خندان زمان صفویه پیاله به دست نقش شده بودند و انگار یک جور هایی بِهم دهن کجی می کردند، کنار رفتم. انگار آن ها هم به خاطر این همه زیبایی که خالق هستی، دست و دلبازانه تقدیمم کرده بود توی نی نی چشم هاشون کمی حسادت نشسته بود مخصوصا ازدیدن اندام خوش تراش و متوازنم که بی نهایت اغوا کننده و منحصر به فرد بود. راستش هیکل های آن ها را توی آن لباس های پر چین و شکن گل گشاد نمی توانستم تشخیص بدهم.

 

اطلاعات رمان طلایه

نام رمان : طلایه
نویسنده رمان : نگاه عدل پرور
ژانر رمان : عاشقانه، همخونه ای
ملیت رمان : ایرانی
ویرایستار رمان : سایت ناولزلند
تعداد صفحه رمان : 469
اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا