دانلود رمان ناسور pdf از مریم بانو با لینک مستقیم

دانلود رمان رمان ناسور از مریم بانو با فرمت pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

پوشه ی نارنجی رو روی دو زانو گذاشتم و بغضم فرو دادم، نگاهی گذرا سمتش انداختم و دوباره زل زدم به مقابل و تهدیدوار گفتم: فقط امیدوارم همه ی حرفهایی که این مدت به خوردم دادی حقیقت باشه که اگه نباشه…

خلاصه رمان ناسور

نگاهم کامل روی صورتش نشست، نیشخند معنا داری زد و یک لنگه ی ابروش بالا داد چشم در: چشمم زمزمه کرد که اگه نباشه؟ که اگه نباشه اونی که باخته تویی نه من.. چون در اونصورت شک نکن که همه چی میگم و ته تمه ی آبروی نداشتتم با این مدارک به باد میدم.. خندید.. خونسرد و بی خیال… طوریکه انگار عین خیالشم نیست..

ممکنه بعد از این چی پیش بیاد.. در واقع با خنده اش داشت میگفت هرچی بادا باد.. هرچه پیش آید خوش آید.. من خیلی بد تهدید کرده بودم یا او باکی ازمن و تهدید من نداشت؟ خندید و قشنگ ریز به ریز صورت پر از درد من رو با نگاهی که رنگ وبوی ه*وس داشت در نوردید، خندید و دل من از خنده ونگاهش زیر رو روشد..

در نهایت دستی به پایین صورتش کشید و به پوشه اشاره زد خودتم خوب میدونی که حقیقته.. دلیلشم مثل روز روشنه.. حضور ماهرخ توخونه ی حاج رسوله و نگاهم بی اراده تند شد: خیلی خونسرد مکثی کرد و ادامه داد، میفهمی که چی میگم، حاج رسول، مادرت و یه.. تند و ضربتی رفتم تو حرفش..