رمان عاشقانه

دانلود رمان پیله تنیدم به سکوت pdf از هانیه وطن خواه با لینک مستقیم

دانلود رمان پیله تنیدم به سکوت pdf از هانیه وطن خواه

دانلود رمان پیله تنیدم به سکوت از هانیه وطن خواه با فرمت های pdf، اندروید،آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

به من زخم می زنی اما از رو نمی روم، شده ام مادری که درد دارد؛ اما نمی نالد، یکی نیش می زند، دیگری نیشتر، پیله تنیدم به سکوت که ببینی ام، که حرف ها را از زیر زبانم بیرون بکشی، من تنیده شده ام به سکوتی که پیله اش بوی بی پروانگی می دهد، تو بیا کمی نوازش به جانم بریز، کمی عشق در بغلم بینداز، کمی خاک لباس هایم را بتکان، پشت من بعد این همه آدم به تو حداقل گرم باشد نازنینم …

خلاصه رمان پیله تنیدم به سکوت

کمی خم شدم و فنجان چایم را از روی میز برداشتم … سنگینی نگاهش نه عذابم می داد، نه مرا به تشویش می انداخت … من برای رسیدن به این روزی که برابرش بنشینم و پا روی پا بیندازم و در آرامش خاطر چایم را بنوشم ، خیلی سختی کشیده بودم … لبی از فنجان چای تر کردم و فنجان را همراه با طمنانینه خاصی که ثمره هم نشینی با خاندان پیرزاد بود ، پایین آوردم و در دستم چرخی دادم و با لب هایی که کمی کش آمده بود ، گفتم :

جناب سهیلی گفتن مشتاق دیدن من بودین … از ابتدای آمدنم ، آرنج دست هایش را به میز تکیه داده بود و در حالی که انگشتانش را به هم گره زده بود ، لب هایش را به دستانش چسبانده بود … حالت زیبایی بود و مطمئنا با آن اخم هایی که از بدو دیدنم به هم گره خورده بودند ، زیباتر هم می شد … صدایش بعد از آن سالم دست و پا شکسته اولین بار بود ، که در
اتاق طنین بر می داشت.

مطمئنا هر کسی فرش های ما رو می بینه مشتاق دیدن طراح ارشد کارخونمون میشه … من که جای خود دارم … جدای از اشتیاقتون برای دیدنم ، جناب سهیلی گفتن اعلام کردین قرارداد جدید رو فقط با خودم می بندین … درسته … وکیل من …  اختیار تام دارن … از پشت میز بزرگ و کنده کاری شده اش برخاست و قدم های محکمش را به سمت مبل چرم روبروی من جهت داد …

اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا