رمان عاشقانه

دانلود رمان برزخ اما بهشت pdf از نازی صفوی با لینک مستقیم

دانلود رمان برزخ اما بهشت pdf از نازی صفوی

دانلود رمان برزخ اما بهشت از نازی صفوی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

تصویری از زندگی زنی است با روحی زخم خورده، ‌که پس ازپایان دادن به زندگی مشترک سراسر رنجبارش، به نزد خانواده اش باز می گردد تا در آن مامن مالوف، آلالم گذشته اش را به فراموشی بسپارد. غافل ازاین که تنهایی زن، رنج مضاعفی است که برشمار زخم های روحش می افزاید… با این همه، این بار، روزگار جفاکار گویی برآن است تا آرامش از دست رفته را باحضور عزیزانش به او باز گرداند…

خلاصه رمان برزخ اما بهشت

نمی توانستم. چند هفته بود که برای شروع کردن نامه داشتم فکر می کردم. نمی دانم، نمی دانستم چه بنویسم، از کجا شروع کنم و از چه بگویم. حرفی برای زدن نداشتم. چیزی به ذهنم خطور نمی کرد، هیچ چیز! انگار مغزم داشت از کار می افتد یا شاید هم افتاده بود…نه از کار نیفتاده بود، برعکس یکرَوند داشت کار می کرد. مدام فکرهای جورواجوری که به هم هیچ ربطی نداشت از ذهنم می گذشت و توی سرم مثل آش شله قلمکار شده بود و آینده و گذشته و حال با هم غوطه می خوردند.

دیگر حتی لازم نبود به خودم زحمت بدهم که به چیزی فکر کنم، در حالی که به ظاهر از بیست و چهار ساعت، بیست ساعتش را خواب بودم، ولی در حقیقت فقط سه چهار ساعت مغزم از کار می افتاد و واقعاً می خوابیدم، بقیۀساعت ها با چشم های بسته مدام فکر می کردم، فکر می کردم و فکر…نه، آن که داشت از کار می افتاد جسمم بود، چون همیشه خسته بودم، کار نکرده، بدون هیچ فعالیتی. مثل جنازه دائم دراز می کشیدم. خسته بودم، خستۀ خسته! یاد حرف های دکتر محمودی می افتادم که می گفت: نباید به خودت افکار منفی تلقین کنی، به چیزهای مثبت فکر کن، به آینده که هنوز پیش رویت است، به جوانیت، زیبائیت، سالمتیت و ….راستی دکتر بودن چقدر آسان است! روی صندلی بنشینی و در نهایت وقار و ارامش برای دیگران دادِ سخن بدهی

در مورد دردی که نه خودت چشیده ای، نه داری و نه می تونی مفهومش را بفهمی ساعت ها حرف بزنی!
کاش واقعاً زندگی مثل فیلم های هندی بود؛ سر بزنگاه، با یک حرف یا یک معجزه یا تصمیم آنی، سریع همه چیز را  روبراه می شد و مشکلات حل. دکتر محمودی که می گفت: نخواب! بیدار باش! به گذشته فکر نکن یا به چشم یک اشتباه یا تجربه به آن نگاه کن! در عوض به فردا فکر کن! فردایی که هنوز پیش روی توست… حق داشت آن قدر مصمم و آسوده حرف بزند و برای من نسخه بپیچد، آخر او که در بیست و سه سالگی بیوه نشده بود! او که تمام نیرویش را برای حفظ چیزی که اصالً ارزشش را نداشت بیهوده صرف نکرده بود و از همه مهم تر
این که »او زن نبود.«

اطلاعات رمان رمان برزخ اما بهشت

نام رمان : رمان برزخ اما بهشت
نویسنده رمان : نازی صفوی
ژانر رمان : عاشقانه
ملیت رمان : ایرانی
ویرایستار رمان : سایت ناولزلند
تعداد صفحه رمان : 162
اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا