رمان تخیلیرمان عاشقانه

دانلود رمان نفرین فراعنه pdf از الناز دادخواه با لینک مستقیم

دانلود رمان نفرین فراعنه pdf از الناز دادخواه

دانلود رمان نفرین فراعنه از الناز دادخواه با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

الیزا باستان شناس برلین به همراه تیمی از کاوشگران معروف برای پیدا کردن مقبره ملکه نفرتینی به قاهره اعزام میشن. بعد از پیدا کردن مقبره الیزا با دست زدن به انگشتری عتیقه با روح یکی از فراعنه ارتباط برقرار میکنه و در زمان به عقب کشیده میشه و به دوران فراعنه مصر باستان میره. در این بین الیزا به دنبال راهیه که به دنیا و زمان خودش برگرده اما با حضور امون فرعونی که با روحش ارتباط ملاقات کرده پای عشقی ناخواسته به میون باز میشه و…

خلاصه رمان نفرین فراعنه

من نمی خوام چیزی ببینم. من حرفای الیزا رو قبول دارم! نمی خوام بیش تر از این ببینم همین عکس العمل تو مثل مهری هست که پای حرف های الیزا زده شده. انگشتر رو پس گرفتم و دستم کردم، لوک هنوز مثل مجسمه ای خشک شده ناتوان روی زمین نشسته و نگاهش خیره به مسیری بود که آمون رو دیده بود. انگار سعی داشت بین روحی که جلوی چشمش غیب و ظاهر شده و تمام تعلیمات و تجربیات یک عمر زندگیش ارتباطی پیدا کنه. لیوان آبی براش ریختم و کنارش نشستم.

-حالا حرفامو باور می کنی؟ فکر می کنی چه طور من می تونستم مقبره ی نفرتی تی رو پیدا کنم؟ برترین جستجوگرها و کاوش گرها صدها ساله دارن تلاش می کنن پیداش کنن اون وقت من بی تجربه ای که اولین سفر واقعیم به قاهره رو تجربه می کنم یهو از روی هوا چنین آدرس دقیقی رو به دست آوردم؟ فکرتو به کار بنداز لوک! خیلی تابلوئه! کمی از لیوان آب نوشید و وقتی رنگ و روش به حالت اول برگشت انگار کم کم تونست چیزی که دیده بود رو باور کنه. کم کم هیجان توی صورتش موج زد و گفت:

-خدای من! باورم نمیشه من الان یکی از پادشاهان مصر رو دیدم! گفتی اسمش چی بود؟ -آمون تهور اول پسر توت عنخ آمون از دختر نفرتی تی. -جالبه! خیلی جالبه! اما چرا اسم شو تا به حال نشنیدم؟ توو هیچ منبع تاریخی این اسم به گوشم نخورده؟ به آمون نگاه کردم تا برای بیان قسمتی از زندگی اجازه بگیرم. با سر بهم اشاره کرد می تونم صحبت کنم.

 

اطلاعات رمان نفرین فراعنه

نام رمان : نفرین فراعنه
نویسنده رمان : الناز دادخواه
ژانر رمان : عاشقانه، تخیلی
ملیت رمان : ایرانی
ویرایستار رمان : ناولزلند
تعداد صفحه رمان : 1222
اگر شما نویسنده این رمان هستید، میتوانید درخواست حذف ارسال کنید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا