دانلود رمان حکم شکار pdf از حدیثه آزادگان با لینک مستقیم
دانلود رمان حکم شکار pdf از حدیثه آزادگان با لینک مستقیم
دانلود رمان حکم شکار از حدیثه آزادگان با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
گیسو دختری از پایه فقر جامعه است. او برای گذراندن زندگی و خرج خود و خواهرانش به ناچار دست به دزدی زده! در این حین از سرگرد “نیاوش شمس” دزدی کرده و گرفتار می شود؛ سرگرد “نیاوش شمس” مَردی جدی،خشن،خودخواه است که در مقابل بخشیدن ِ گیسو از او کمک می خواهد! البته کینه ای قدیمی هم وجود دارد که نیاوش را وسوسه به نگاه داشتن گیسو در کنار خود می کند و فکر انتقام را در سَرش می پروراند!
خلاصه رمان حکم شکار
جفت دستهام محکم روی دهنم کوبیده میشن و کل ِ وجودم یخ میزنه؛ انگار که یک لیتر آب یخ روی سرم خالی کرده باشن! بی این که بخوام منتظرعکسالعمل ِ گرشاسب به این حرف نیلا باشم، سریع در نیمه باز اتاق رو باز میکنم و وارد میشم. درست شنیدم؟
نگاه های گرد شدهی نیلا و گرشاسب روی من ِ مات و مبهوت قفل میشه. با دستهایی لرزون در رو پشت سرم میبندم و مقابلشون میایستم.
دِ یه حرفی بزنید…فایت بند هنوز هم وجود داره؟
نیلا سر به معنای مثبت تکون میده و گرشاسب دست روی صورت ِ خودش میکشه و زیرلبی چیزهایی میگه. چجوری؟ وقتی کل ِ باند و حاکم دستگیر شدن و گرشاسب هم الان اینجاست…چجوری؟ گرشاسب-اینجوری که ما اصلا مهرهی اصلی نبودیم…مهرهی اصلی الان سُر و مُر و گنده اونور ِ آبه؛ داره تجدید قوا میکنه! این بار دستهام جای دهن، روی سرم کوبیده میشن و اوج ِ فاجعه رو فقط منی که درد شکنجههای بی رحمانهی این باند رو چشیدم، درک میکنم.
حالا چه غلطی بکنیم؟ گرشاسب درحالی که پنجرهی اتاق رو باز کرده تا راحت سیگار بکشه، جواب میده:
هیچی! اون دیگه این سمتها نمیاد…لازم نیست کاری کنید. نیلا-به نیاوش بگیم…یه اسمی چیزی از رئیس اصلی بده گرشاسب؛ شاید تونستن یه کاری کنن.