دانلود رمان وامق pdf از هاله نژاد صاحبی با لینک مستقیم
دانلود رمان وامق pdf از هاله نژاد صاحبی
دانلود رمان وامق از هاله نژاد صاحبی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مرد متاهلی که مجبور به صیغه کردن دختری سیزده سال کوچیک تر از خودش میشه
خلاصه رمان وامق
با دمپایی های پلاستیکی و آفتابه شکسته، لخ لخ کنان از کنارم عبور کرد و با صدایی تودماغی گفت:
آهی کشیدم و از تخت چوپی که پوسیدگی اش به حدی بود که باید با نذر و نیاز رویش جمع کن تن لشت و، انگار نه انگار دختر دارم تو خونه. پاشو یه کوفتی سرهم کن بخورم.مینشستی، پایین پریدم و راهی اتاقی که نام آشپزخانه را یدک میکشید، شدم.
نگاهم و معطوف آشپزخانه کردم، آشپزخانه ای که تنها محتویاتش یخچال کوچک و گاز سه شعله و چندین ظرف درب و داغون، بود. آهی کشیدم و به سمت یخچال رفتم. غیر از سه تا دونه تخم مرغ و تعدادی گوجه پلاسیده محتویات دیگری نداشت.
به ناچار و برای جلوگیری از کتک خوردنم، همان گوجه های پالسیده را رنده کردم و تویماهیتابه تفت دادم. تخم مرغ ها رو هم شکستم و بهم زدم.
حتی رنگ نارنجی اش هم حالم را بهم میزد. جلوی دماغم را گرفتم و به هم زدنم ادامه دادم. صدای دادش رعشه محکمی به تنم انداخت:کدوم گوری موندی بهار؟ صدایم را بلند کردم و جواب دادم:
ماهیتابه داغ و توی سینی گرد استیل گذاشتم و به همراه چند تکه نان، راهی اتاقش در گوشه الان میام بابا وارد حیاط شدم.جلوی پیکنیک لم داده و در حال چرت زدن بود. به آرامی صدایش زدم: